دوستت دارمچرایش پای طو،

ممکنش کردم،محالش پای طو

میگریزی از من و احساس من

دل شکستن هم ،گناهش پای طو

آمدی آتش زدی بر جان من

درد بی درمان گرفتن هم،دوایش پای طو

من اسیرم در میان آن دو چشم

قفل زندان را شکستن هم،سزایش پای طو

سوختم،آتش گرفتم زین سبب

آب بر آتش نهادن هم جزایش پای طو

پای رفتن هم ندارم من،از کوی دلت

پا نهادن بر دل مست و خرابم پای طو.

 

 


کلبه عاشقانه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه ایران5040 خرید اینترنتی مرکز علمی کاربردی اصفهان سیتی سنتر گروه تولیدی و فروشگاه ماه الکتریک دانستنی های کامپیوتر سکون و زمانهای دور